سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خرسندى مالى است که پایان نیابد [ و بعضى این گفته را از رسول خدا ( ص ) روایت کرده‏اند . ] [نهج البلاغه]
تاریخ*کلام*فقه*
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مدعیان دینداری رانگاه کن!

 



سن عائشهء صدیقه هنگام ازدواج

خواجه بشیر احمد انصاری

عائشه صدیقه و دایه هایی مهربانتر از مادر

(بخش دوم)

در میزان تاریخ:

برای آنکه مرز های زمانی بحث ما مشخص شوند، ذکر تواریخ ذیل را مهم می دانم.

نزول وحى در سال 610 میلادى

اسلام آوردن ابوبکر صدیق در سال 610 میلادى

علنی شدن دعوت پیامبر اسلام در سال 613 میلادى

نامزدی پیامبر (ص) و عائشه (رض) در سال 620 میلادى

هجرت پیامبر (ص) بسوى مدینه در سال 622 میلادى

انتقال عائشه صدیقه بخانهء پیامبر اسلام (ص) در سال 623 و یا 624 میلادى.

الف: طبرى میگوید که ابوبکر صدیق داراى چهار فرزند بود که همهء آنها در دورهء جاهلیت بدنیا آمده بودند. «طبری، تاریخ الامم و الملوک، جلد چهارم، صفحهء 50، دارالفکر، بیروت ، لبنان، 1979». اگر این سخن طبری درست باشد که عائشه قبل از بعثت پیامبر بدنیا آمده باشد، پس او به هیچ صورتى نمیتواند که هنگام ازدواج نه ساله بوده باشد.

ب: بر اساس روایتهای معتبر تاریخى، «اسماء» خواهر بزرگ عائشه ده سال از او بزرگتر بوده است. «الامام الذهبی، سیر اعلام النبلاء ، جلد 2، صفحه، 289، مؤسسه الرساله، بیروت، لبنان، 1992 » و «ابن کثیر ، البدایه و النهایه، جلد 8، صفحه 371، دارالفکر العربی، الجیزه، مصر، 1933». و کتابهای بسیار معتبر تاریخ گزارش می دهند که اسماء در سال هفتاد و سوم هجرى به عمر صد سالگى پدرود حیات گفت. « ابن کثیر ، البدایه و النهایه، جلد 8، صفحه 372، دارالفکر العربی، الجیزه، مصر، 1933». اگر اسماء در سال هفتاد و سوم هجرى صد ساله بوده باشد، پس عمر او هنگام هجرت باید بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد. بر اساس این روایت تاریخى اگر عمر اسماء در اثناى هجرت بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد، عائشه در آن زمان باید هفده ساله و یا هژده ساله بوده باشد. اگر عائشه در سال اول و یا دوم هجرى ازدواج نموده باشد، باید عمر ایشان در اثناى ازدواج هژده و یا بیست بوده باشد.

ج: ابن هشام از اولین نگارندگان سیرت پیامبر معتقد است که عائشه از نخستین پیروان محمد (ص) و از کسانی که در سالهای نخست اسلام، ایمان آورده بودند، می باشد. «ابن هشام، السیره النبویه، جلد 1، صفحهء234-227، مکتبه الریاض الحدیثه، الریاض، المملکه العربیه السعودیه». برای پذیرش دینی باید کودکی حد اقل بتواند راه رود و حرف زند. پس اگر عائشه صدیقه در سال اول بعثت پیامبر سه ساله و یا پنج ساله بوده باشد، پس هنگام ازدواج باید حد اقل شانزده و یا هژده ساله بوده باشد. ابن هشام می گوید که عائشه بعد از هژده نفر ایمان آورده است. «ابن هشام، جلد 1، صفحهء 271». بر مبنای این سخن ابن هشام، سن عائشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده تا بیست سال بوده باشد.

د: بر اساس تاریخ ابن هشام و سخن ابن حجر عسقلانی، فاطمه دختر پیامبر پنج سال بزرگتر از عائشه بوده است. اگر این سخن درست باشد، پس عمر عائشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده سال بوده باشد.

هـ: شگفت ترین نکتهء بحث امروزی ما، این حقیقت تاریخی است که عائشه سالها قبل از خواستگارى پیامبر، نه تنها که نامزد مرد دیگرى بود که حتی آمادهء ازدواج بوده است. این شخص جبیر فرزند مطعم نام داشت. به این معنی که هشت سال قبل از هجرت، در آن زمانى که ابوبکر (رض) میخواست به حبشه هجرت نماید، نزد مطعم رفت و گفت که او میخواهد عائشه را که در قید نامزدى فرزندش جبیر می باشد با فرزندش تزویج نماید، ولى مطعم بخاطر آنکه ابوبکر مسلمان شده بود، عقد نامزدى فرزندش را با عائشه فسخ نمود. از این روایت بر مى آید که حتى هشت سال قبل از نامزدى عائشه با پیامبر، عائشه آماد? ازدواج بوده است. ابن سعد در جلد هشتم طبقات خویش پیرامون این مسئله به تفصیل سخن گفته است.

و: ابن حجر عسقلانی معروفترین شارح بخاری در اثر معروف خویش «الاصابة فی تمییز الصحابة» میگوید: فاطمة وقتی بدنیا آمد که کعبه را بنا می کردند و پیامبر سی و پنج سال داشت.... و فاطمه پنج سال از عائشه بزرگتر بود. متن دقیق عسقلانی اینطور است: « ولدت فاطمة والکعبه تبنی والنبی صلی الله علیه وسلم ابن خمس و ثلاثین سنة .... و هی أسن من عائشه بنحو خمس سنین». «ابن حجر العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، جلد 4، صفحهء 377، مکتبة الریاض الحدیثة، الریاض، المملکة العربیة السعودیة، 1978».

در پایان حضور کسانی که با همسر پیامبر اسلام همدردی داشته و در مصیبتش اشک می ریزند باید عرض نمود که در قدم نخست، سنت‌های اجتماعی و فرهنگی هر ملت و هر زمان را باید با معیارهای همان جامعه مورد سنجش قرار داد، نه با معیار‌های عصرحاضر. در قرون وسطای انگلستان، دختران در سن دوازده سالگی آماده ازدواج بودند و اغلب آنها در سن چهارده سالگی به خانهء شوهر می رفتند. «Joseph and Frances Gies, Life in a Medieval Castle, p.78, 1979, Harper Perennial». حتی اگر معیار های امروزی را اساس قرار دهیم می بینیم که گاهی می شود که کشور های زیادی در روی گستر? خاک سنین پایانی را برای ازدواج می پذیرند. امروز مادهء 1513 قانون مدنی برازیل می گوید که اگر والدین توافق داشته باشند، دختران و پسران میتوانند در سن دوازده سالگی با هم یکجا زیست نمایند.

مکسیکو و روسیه 14 سالگی را شرط گذاشته اند. ایالت نیوهمشرامریکا سیزده سالگی را شرط قرار داده است. و ایالتهای دیگری در امریکا وجود دارند که سنین نزدیک به آن را معیار ازدواج قرار داده اند.

در اینجا یک نکتهء دیگر هم قابل تذکر است و آن اینکه آخرین تحقیقات علمی ثابت ساخته است که آب و هوا، سبک زندگی و مسائل ژنتیکی اقوام مختلف تأثیر مهمی در زودی و یا دیری بلوغ دختران داشته است. تحقیقات علمی در امریکا ثابت ساخته است که دختران سیاهپوست زود تر از سفید پوستان این کشور بالغ می شوند. براى دانستن بیشتر، خواننده عزیز می تواند به این تحقیق دانشگاه بلجیم مراجعه نماید.

http://edrv.endojournals.org/cgi/content/full/24/5/668

در حالی که هم عائشهء صدیقه و هم والدین مشفق او از این ازدواج راضی بوده و بدان می بالیده اند، پس چه کسی می تواند امروز پس از گذشت یکهزار و چهار صد سال بسان دایه ای مهربانتر از مادر عمل نموده و مدعی حقوق او گردد. اگر پیامبر(ص) در این مورد مرتکب اشتباهی می‌ شد، بدون شک دشمنان او سخت از آن سوء استفاده کرده و از آن حربه ای بر ضد او می ساختند ولی در هیچ جا و هیچ اثری چنین نشانی دیده نمی شود. گفتیم که هم آن بانوی بزرگ، ادیب و دانشمند و هم خانواده اش بر آن ازدواج می بالیدند. در حدیثى که امام بخارى از خود عائشه (رض) در مورد سورهء (التحریم) روایت نموده، آمده است: باری پیامبر اسلام همسران خویش را اختیار داد که اگر نمی خواهند با او زیست نمایند می توانند از او جدا شوند. پیامبر همسرانش را مخاطب قرار داده گفت: آیا میخواهید با من باشید و یا اینکه از من جدا شوید؟ عائشه نخستین کسی بود که در پاسخ اعلام نمود که او خدا و پیامبرش و روز باز پسین را انتخاب نموده است.

همانطوری که دیدیم شواهد تاریخی به ما می ‌گویند که سن عایشه در هنگامی که به عقد پیامبر درآمد، بیشتر از آن چیزى بوده است که امروز سر زبانها است. یکی از علل این کار شاید دلیل تراشى سودجویان کهنسالی باشد که براى توجیه ازدواجهاى شان با دختران خورد سال تنها به یک بخش از روایات تاریخى اتکا نموده و بخش دیگر آنرا نا دیده می انگارند.

زیان کسان از پی نفع خویش

بجویند و دین اندر آرند پیش

حضور همه وکیلان دعوایی که سنگ دفاع ازعائشه ام المؤمنین را به سینه می کوبند رسانیده می شود که او بیشتر از تاجران حقوق انسان در قرن بیست و یکم، حقوق و مصلحت خودش را می دانست و اگر تاریخ را هر قدر ورق بزنیم باز هم دلیلی نمی توان یافت که اشاره ای به عدم رضایت آن بانوی بزرگ از آن ازدواج داشته باشد. تاریخ شهادت می دهد که عائشه ام المؤمنین زنی نبود که در گفتن سخن حق و یا آنچه او آنرا حق تصور می نمود ترسی بخود راه دهد. رهبری جنگ جمل که ده ها هزار رزمجو در زیر پرچمش می رزمیدند، می تواند نمونهء روشن ادعای ما باشد.

در پایان این بحث می خواهم بگویم که در آن دوره ها چیزی بنام وثیقهء تولد «Birth Certificate» وجود نداشت تا تاریخ دقیق پیدایش افراد بر مبنای آن تعیین می شد. ما حادثه ای بزرگتر از پیدایش پیامبر«ص» در تاریخ اسلام نداریم. اما باز هم دیده می شود که پیرامون همین حادثهء بزرگ هم چندین روایت مختلف وجود دارد. پس با در نظرداشت تناقضاتی که در روایات مربوط به تاریخ پیدایش عائشه ام المؤمنین وجود داشته است، چطور خواهیم توانست تا با جزمیت تمام حکم کنیم که عائشه صدیقه در این تاریخ و یا آن سال بدنیا آمده ویا در فلان سن ازدواج نموده است.

اساس همهء روایاتی که سن عائشه را هنگام ازدواج نه سال بیان نموده است، سخن خود او می باشد. اگر این احادیث از نظر روایت و ناحیهء درایت عاری از مشکل هم باشند، باز هم دانشمندانی اند که علت ذکر این سن را بر خاسته از خصوصیتهای زنانگی موصوف دانسته اند. آنها معتقد اند، عائشه صدیقه که خصوصیتهای زنانگی را تا حد کمال داشت، در اینجا کوشیده است تا سن خویش را خورد تر گفته و بدان مباهات نماید. این ویژگی در زنان عصر ما هم تا سرحد جنون دیده می شود. در امریکا اگر زنی را از عمرش بپرسی ، سه گونه پاسخ خواهی شنید. پاسخ نخست سکوت خواهد بود و از فرط خشم جوابی برایت نخواهد داد. دوم اینکه سن خود را خورد تر از سن حقیقی خویش خواهد گفت، و سوم اینکه زنان میانه سال این کشورعادت کرده اند تا برای گریز از پاسخ، خود را نود و نه ساله بخوانند.

شاید برخی استدلال نمایند که همچو امری بعید از بانویی چون عائشه می باشد. ولی تاریخ زندگی اجتماعی و عرصهء زناشوهری او ملئ از همچو مسایل است. بعنوان مثال، او روزی صفیه همسر دیگر پیامبر را غیبت نمود: پیامبر از این مسئله بر افروخته شده و گفت: « لقد قلت کلمه لو مزجت بماء البحر لمزجته» (ترمذی). یعنی: « آنچه تو گفتی اگر با آب بحر بیامیزد آن را آلوده خواهد ساخت». نمونه های دیگری هم دراین رابطه وجود دارد. به هر حال، عائشه صدیقه از نظر هیچ مسلمانی معصوم گفته نمی شود.

در آغاز این مقال گفته بودم که اگر سخن از جنس (SEX) بمیان آید، مسیحیت و یهودیت تحریف شده بیشتر از همه نیازمند به دفاع دیده مى شوند. به عقیدهء من، آن دو کشیش سیاستمدار و سیاستمدار کشیش باید پرسشهایى را پاسخ می دادند که از قرنها پیش بدینسو مطرح بوده است. آنها باید آیه هاى سى ام و سی و هشتم، اصحاح نزدهم، سفر تکوین، عهد عتیق، کتاب مقدس را تفسیر می نمودند، آنجا که گفته مى شود لوط علیه السلام با دو دخترش مرتکب زنا شده است. و یا اینکه «روابین» فرزند یعقوب با «بلهة» همسر پدرش همبستر مى شود و یعقوب علیه السلام از آن به نیکى یاد می کند « آیت بیست و دوم، اصحاص سى و پنجم، سفر تکوین، عهد عتیق، کتاب مقدس». و یا اینکه یهوذا فرزند یعقوب با همسر فرزندش که «ثامارا» نام داشت نزدیکى مى نماید و نتیجهء آن فعل، پیدایش شخصى بنام «فارص» مى شود. « آیتهاى 1-2 ، اصحاح بیست و سوم، سفر تثنیه، عهد عتیق، کتاب مقدس». اما ما معتقد هستیم که ساحت همه پیامبران بزرگ الهی؛ این الگوهای پاک تاریخ بشر، منزه از تهمتهایی است که بدانها چسپ زده اند.

خلاصهء سخن، من نمی گویم که عائشه (رض) هنگام ازدواج شانزده، هفده، هژده، نزده،بیست، بالاتر ویا پائین تر از آن بوده است ولی می توانم به کمال جرأت ادعا نمایم، با آنکه تاریخ دقیق پیدایش عائشه ام المؤمنین و سن دقیق ایشان هنگام ازدواج معلوم نیست ولی ایشان بطور قطع هنگام ازدواج دوشیزه ای بالغ بوده اند. در حدیثی که امام مسلم از جابر بن عبدالله روایت نموده، آمده است که پیامبر برایش گفت که چرا با دوشیزه ای ازدواج نکردی تا تو او را بخندانی و او تو را، و تو با او بازی کنی و او با تو". این سخن به این خاطر آمد که در سنت پیامبراسلام، ازدواج و مسایل مربوط به آن و حتی اموری که مربوط به جنس «SEX» می شود باید متقابل باشد که پیامبر اسلام بار بار روی آن تأکید نموده و «حدیث»؛ این میراث ادبی پیامبر شاهد گویاى این امر می باشد. و باید پذیرفت که این کار تنها در حالی قابل تحقق است که طرفین ازدواج به مرحلهء بلوغ قدم گذاشته باشند.

هرگاه پژوهشگری خواسته باشد، می تواند دامنهء این بحث را تا سطح یک رسالهءمستقل توسعه دهد.

سر چشمه های مهم این بحث:

1- کتاب مقدس (تورات و انجیل)، انجمن پخش کتب مقدسه، 2003

2- میزان الاعتدال، دارالمعرفة، بیروت، لبنان

3- فتح الباری، شرح صحیح البخاری، جلد 8 ، المکتبة السلفیة، 1407 هـ ق ، قاهرة، مصر

4- فرهنگ نوین، باهتمام سید مصطفی طباطبائی ، کتابفروشی اسلامیه، نوبت چاپ هفتم، زمستان 1366، تهران، ایران

5- الامام الذهبی، سیر اعلام النبلاء ، جلد 2، مؤسسه الرساله، بیروت، لبنان، 1992

6- ابن کثیر ، البدایه و النهایه، جلد 8، دارالفکر العربی، الجیزه، مصر

7- ابن هشام، السیره النبویه، جلد 1، مکتبه الریاض الحدیثه، الریاض، المملکه العربیه السعودیه

8- ابن حجر العسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، جلد 4، مکتبة الریاض الحدیثة، الریاض، المملکة العربیة السعودیة

9- Joseph and Frances Gies, Life in a Medieval Castle, Harper Perennial, New York, NY, USA 1979

10- سایت انترنتی:

http://edrv.endojournals.org/cgi/content/full/24/5/668

11- ابن سعد محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، داربیروت، 1405هـ.ق /1985م.




 ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.محمدزاده ( یکشنبه 87/2/15 :: ساعت 7:42 عصر )


»» حجاب

 

حجاب شناسی

یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ[1]

ای فرزند آدم، برای شما لباسی فرو فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست و لباس تقوا بهترین است. این از آیات خداست؛ باشد که متذکر شده، پند گیرند. ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد، چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد. پوشش از تن آنان برکند و قبایح آنان را در نظرشان پدیدار نمود؛ همانا که شیطان و بستگانش شما را میبینند، در صورتی که شما آنها را نمیبینید. ما شیطان را دوستدار آنان که ایمان نمیآورند، قرار دادیم.

پیشینه‌ی حجاب و پوشش انسان به اندازه‌ی تاریخ آفرینش اوست. پوشش و لباس هر انسانی پرچم کشور وجود اوست. پرچمی که او بر در خانه‌ی وجودش نصب کرده است و با آن اعلام میدارد که از کدام فرهنگ تبعیت میکند؛ همچنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویّت ملی خویش ابراز میکند؛ هر انسانی که به یک سلسله ارزشها و بینشها معتقد و دلبسته است، لباس متناسب با آن ارزشها و بینشها را از تن به در نخواهد کرد.[2] حجاب و پوشش بارزترین نشانه‌ی فرهنگی و نماد ملی است که به سرعت تحت تأثیر سایر پدیدههای فرهنگی قرار میگیرد.
هر نوع دگرگونی در ساختار فرهنگی و اجتماعی، با تغییر در پوشش مردم مشخص میگردد؛ چنان که استیلای فرهنگی و سلطهپذیری نیز، در اولین مرحله، از طریق تغییر در پوشش مردم چهره مینماید.

چون استعمار و استکبار نتوانست انقلاب اسلامی ایران را از راه نظامی مهار نماید، اکنون با تغییر تاکتیک و روش، تلاش میکند از طریق فرهنگی، آن را دچار استحاله و تغییر هویت نماید. یکی از روشهای استکبار برای نفوذ فرهنگی، تشکیک و القای شبهه در مبانی دینی مردم است که طی چند سال اخیر شتاب بیش‌تری گرفته است.[3]
به اعتقاد ما چون دشمن به فرهنگ ما هجوم آورده است، باید به جهاد فرهنگی با آن برخیزیم؛ و جهاد فرهنگی، سربازانِ جان برکفِ جبهه‌ی فرهنگ و اندیشه‌ی دینی را به حضور در خط مقدم این جهاد مقدس فرا میخواند؛ از این رو، نگارنده با توجه به توانایی خود تلاش نموده تا در این جهاد فرهنگی شرکت نماید.

چون طرح نوشتار حاضر به صورت پاسخ‌گویی به پرسشها و شبهات است؛ لذا مناسب است نخست به تفاوت «پرسش» و «شبهه» اشاره گردد.
تفاوت ماهوی و اصلی پرسش و شبهه این است که معمولاً پرسش به قصد یافتن حق و حقیقت و با نیت صادقانه صورت میگیرد، ولی تشکیک و شبهه به قصد گم کردن حق و حقیقت و با نیت غیر صادقانه صورت میگیرد؛ از این رو عقل و نقل، پرسش از افراد صاحبنظر و شایسته را میستاید و به آن توصیه میکند؛ چنان که قرآن مجید می‌فرماید:
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛[4] اگر نمیدانید از اهل ذکر (علما و دانشمندان) سؤال کنید.
هم‌چنین پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرمودهاند:
العلم خزائن و مفاتیحه السؤال فاسئلوا رحمکم الله فأنه یوجر اربعة السائل و المتکلم و المستمع و المحب لهم؛[5] علم گنجینههایی است و پرسش، کلیدهای آن؛ پس بپرسید آنچه را نمیدانید، تا مشمول رحمت خدا قرار گیرید. همانا چهار گروه در ضمن یک پرسش اجر و ثواب دارند: پرسش کننده، پاسخ دهنده، شنونده و دوست‌دار آن‌ها.

در مقابل پرسشگری به جا و شایسته، که به آن توصیه شده است، عقل و نقل، آلوده شدن به شبهات و وقوع در آن‌ها را امری مذموم و ناپسند میدانند؛ همانگونه که انسان از آلودگی جسمی دوری میجوید، باید از شبهات آلوده کننده‌ی روح و روان نیز اجتناب نماید:
ایاک و الوقوع فی الشبهات؛[6] بر حذر باش از قرار گرفتن در شبههها.
نه تنها انسان از وقوع در شبهه منع شده است، بلکه پس از وقوع در شبهات و آلودگی ذهن و دین، انسان به شبهه‌زدایی و پاک‌سازی مکلف شده است:
نزّهوا ادیانکم عن الشبهات وصونوا انفسکم عن مواقف الریب الموبقات[7]؛ دین خود را از شبههها پاک و خالص کنید و خودتان را از مکانهای شبههخیز و هلاک کننده حفظ کنید.
ارسله بالدین المشهور… ازاحةً للشبهات؛[8] امیرمؤمنان امام علی(ع) یکی از اهداف و رسالت‌های دینی پیامبراکرم(ص) را از بین بردن شبهات ذکر کرده است.
در حدیثی دربارهی وجه تسمیه و علّت نامگذاری شبهه آمده است:
انمّا سمّیت الشبهةُ شبهةً لانّها تُشبّهُ الحق؛[9] شبهه را به این علت شبهه میگویند که حق نیست، ولی به حق شباهت دارد.
شبهه باطلی حقنماست که تناسبات جزئی و مقطعی در آن رعایت شده است؛ به گونهای که جلوه‌ی تناسبات فرعی، چشم افراد دارای آگاهی اندک را خیره نموده، باعث میشود آن را حق بدانند؛ ولی به دلیل عدم رعایت تناسبات اصلی و محوری در حوزه‌ی باطل قرار دارد. میزان تأثیر شبهه به مقدار هماهنگی درونی و بیرونی آن بستگی دارد؛ هر چه شبهه به مرز حق نزدیکتر باشد، شمار بیش‌تری را گرفتار میکند و باعث اشتباه دیگران و در دام افتادن آنان میگردد.[10]

در سال‌های اخیر، روند شبهات درباره‌ی حجاب شدت یافته است. برای تصدیق این مدعا کافی است به مقالات مطبوعاتی و نمایه‌های آن مراجعه گردد. مطرح کردن شبهات فراوان در زمینه‌ی حجاب برتر به همراه عوامل دیگر؛ مانند ضعف اعتقاد و عدم شناخت کافی از حجاب اسلامی و ضرورت آن و... موجب افت روند استفاده از مصادیق حجاب برتر در جامعه شده است، که نتیجه‌ی اتخاذ روش تخریبی بعضی مطبوعات، رواج پوشش‌های نامناسب، مانند لباسهای نازک، کوتاه و رنگین در بین دختران و زنان جوان در مقابل نامحرمان است؛
چون یکی از عوامل مهم سلامت روحی و روانی جامعه‌ی اسلامی، روی آوردن بانوان به مصادیق حجاب برتر است؛ لذا سعی نگارنده، پاسخگویی به شبهات مهم درباره‌ی حجاب برتر است. سنگ بنای تمام مطالب طرح شده در نوشتار حاضر، این است که پوشش انسان، خصوصاً بانوان، دارای حداقل و حداکثر است؛ و از مجموع آموزههای اسلامی به روشنی استفاده میشود که اسلام مشوق و طرف‌دار حجاب و پوشش حداکثر برای زنان و دختران در مقابل نامحرمان است.

ادعای فوق با استناد به آیات و روایات، و حجاب و پوشش بیشتر و برتر فاطمه‌ی زهرا(س) به راحتی اثبات می‌شود. قرآن کریم میفرماید:
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛[11] و زنان سال‌خورده که از ولادت و عادت باز نشسته‌اند و امید ازدواج و نکاح ندارند بر آنان باکی نیست، اگر اظهار تجملات و زینت خود نکنند که جامههای رویی خود نزد نامحرمان از تن برگیرند و اگر باز هم عفّت و تقوای بیش‌تر گزینند، بر آنان بهتر است.
در آیه‌ی فوق خداوند نخست به زنان سالمند اجازه داده است در مقابل نامحرم، بعضی لباسهای رویی و بیرونی ـ که در روایت معتبر به جلباب (چادر) تفسیر شده است ـ[12] را از خود برگیرند؛ ولی در آخر آیه میفرماید: حتی اگر زنان پیر نیز در مقابل نامحرم، چادر خویش را بر زمین نگذارند و عفت ورزند، برای آنان بهتر است؛ بنابراین، از آیه‌ی مذکور به روشنی مطلوبیت حجاب و پوشش بیش‌تر، حتی برای زنان سالمند استفاده میشود، تا چه رسد به زنان و دختران جوان، که احتمال تعرض افراد لاابالی و فاسد نسبت به آنان بیش‌تر است، و به طریق اولی مطلوبیت حجاب و پوشش بیشتر برای آنان اثبات میگردد.

علاوه بر این، در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است:
یا ایها الناس اتخذوا السراویلات فأنها من استر ثیابکم و حصّنوا بها نسائکم اذا خرجن؛[13] ای مردم از شلوارها برای پوشش استفاده کنید؛ زیرا از پوشاننده‌ترین لباس‌ها هستند و زنان خود را هنگامی که از منزل خارج می‌شوند از طریق استفاده از شلوار حفظ کنید.
در روایت فوق عبارت «استرثیابکم و حصنّوا بها نسائکم اذا خرجن» به خوبی دلالت بر مطلوبیت پوشش کامل زنان در خارج از منزل مینماید.
علاوه بر این، امیرمؤمنان امام علی(ع) در روایتی، حجاب و پوشش کامل زنان را باعث حفظ عفت و پاکی آنان دانسته اند:
«
ان شدة الحجاب ابقی علیهن».[14]
هم‌چنین قرآن کریم، استفاده از شکلهای حجاب دارای پوشش بهتر و بیش‌تر، مثل خمار[15] (مقنعه) و جلباب[16] (چادر) را توصیه نموده است. فاطمه‌ی زهرا(س) نیز هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد، برای دفاع از فدک، از همین حجابهای قرآنی استفاده کردهاند.[17]

آنچه ذکر شد، شواهد و قراین مستحکم و روشنی است که مطلوبیت حجاب و پوشش اکثر و بیشتر را برای بانوان و دختران جوان اثبات مینماید.[18] با توجه به برخورداری حجاب و پوشش از مقدار حداقلی و حداکثری و مطلوبیت حجاب و پوشش اکثری، خصوصاً برای زنان و دختران جوان آشکار خواهد شد که دفاع از پوششهایی، مانند لباس ضخیم، بلند و دارای رنگ سنگین، مقنعه، چادر مشکی و غیره در نوشتهی حاضر، به این دلیل است که این گونه لباسها و حجابها، مصادیق و نمونههای حجاب و پوشش بیش‌تر و بهتر برای بانوان و دختران جوان در مقابل نامحرم به شمار میآیند.
همان خداوندی که برای مصون ماندن جسم از ورود میکروبها در اعضای بدن انسان، حجابها و حفاظهای طبیعی، مانند پوست بدن، پلک چشم، و… قرار داده است، به عنوان طبیب روحانی، برای جلوگیری از آلودگی روح و روان انسان به گناه، و حفظ پاکی آن، حجابها و حفاظهایی را به شکل دستورهای الهی و انجام واجبات و ترک محرمات قرار داده است.

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است:
یا عبادالله انتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضی فیما یعلم الطبیب و یداوی به لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه الا فسلِّمو لله امره تکونوا من الفائزین؛[19] ای بندگان خدا، شما همانند انسانهای بیمار، و پروردگار جهان همانند طبیب است، پس خیر و صلاح انسانهای مریض در گوش دادن به علم و تدبیر طبیب است، نه پیروی از تمایلات و هواهای نفسانی و آنچه پیشنهاد می‌کند؛ متوجه و تسلیم دستور خدا باشید تا از رستگاران قرار گیرید.
تسلیم شدن در مقابل دستورهای خداوند به وجود آورندهی حفاظ و لباس تقواست که بهترین لباس و پوشش درونی است:
وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ[20]
و بدون تردید، لزوم حجاب و پوشش، یکی از مهم‌ترین واجبات الهی برای زنان و تأمین کننده‌ی عفت و تقوای آنان است. تقوا در فرهنگ اسلامی یک حجاب و مانع درونی و باطنی در مقابل گناه است که آثار آن در رفتار ظاهری و بیرونی تجلی مییابد. تقوا والاترین ارزش اسلامی و ملاک سنجش ارزش انسانها نسبت به یکدیگر است:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ[21]
چون تقوا دارای درجات و مراتب مختلف است، قرآن انسانها را به کسب مراتب و درجات بالاتر آن تشویق نموده است:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ.[22]
اگر تقوا را دارای سه درجه‌ی «حداقل»، «حد وسط» و «حداکثر» بدانیم، از دو واژه‌ی «اکرم» و «اتقی» در آیه‌ی فوق، که افعل تفضیل‌اند، به روشنی استفاده میشود که در فرهنگ اسلامی، تحصیل حداکثر تقوا مطلوب است؛ بنابراین، نمیتوان به حد متوسط تقوا راضی شد و افراط و زیادهروی در آن را مذموم دانست؛ زیرا برای رشد و تعالی، که به وسیله‌ی تقوا حاصل میگردد و هدف خلقت انسان است، نمیتوان حد و مرزی را تعیین نمود؛ در نتیجه حجاب و پوشش زنان نیز از جمله اموری است که حداکثر آن مطلوب و راجح است؛ زیرا حجاب و پوشش نقش مهمی در ایجاد عفاف و تقوا دارد.

پس از توضیحات فوق که به منزله‌ی شالوده و سنگ بنای فصلهای نوشته حاضر می‌باشد شایسته است توضیح مختصری درباره‌ی ویژگیهای این اثر ارائه گردد.

ویژگیهای نوشتار حاضر

1. برای پاسخ‌گویی به شبهات، از روش پرسش و پاسخ که در قرآن نیز فراوان به کار رفته،[23] استفاده شده است.

2. تاکنون درباره‌ی پاسخ‌گویی به شبهات و سؤالات حجاب، کتاب‌های بسیار خوبی، مانند کتاب ارزشمند مسئله‌ی حجاب استاد مطهری، نگاشته شده است؛ ولی چون گذشت زمان باعث می‌شود که درباره‌ی مسائل مختلف و از جمله مبانی دینی حجاب، پرسشها و شبهات جدیدی مطرح گردد؛ از این رو، در این اثر پرسش‌ها و شبهات جدید حجاب مورد توجه قرار گرفته است. برای دست‌یابی به پرسشها و شبهات نو، علاوه بر مراجعه به روزنامهها و مجلات، که معمولاً منعکسکننده‌ی شبهات جدید و روزمره هستند، به کتاب‌هایی که به نحوی پاسخ شبهات حجاب را مطرح کردهاند نیز مراجعه شده است، تا از ذکر مطالب تکراری پیش‌گیری شود.

3. علاوه بر شبههها، بعضاً پرسشهای مهم و متناسب نیز مطرح و پاسخ گفته شده است؛ البته با توجه به تفاوت ماهوی ذکر شده برای پرسش و شبهه، موارد آن دو به گونهای متمایز شده اند.

4. احتمالات مختلف هر پرسش و شبهه، تا حد مقدور، کالبد شکافی شده و پاسخ هر یک از آنها بیان گشته است، تا اولاً در ذهن مخاطب ابهامی نسبت به پرسش و شبههی طرح شده باقی نماند؛ و ثانیاً باعث افزایش دقت علمی و موشکافی مخاطبان و افزایش توان پاسخ‌گویی آنها در مواجهه با پرسش‌ها و شبهه های دیگر گردد.

5. تمام شبهات، با ذکر مشخصات و سند و مدرک طرح شده است، تا برای افرادی که به دنبال کشف حقیقتاند، ولی تردید دارند که بعضی از مطبوعات در هجوم فرهنگی غرب، پایگاه دشمن قرار گرفتهاند نیز آشکار گردد که چگونه امروز عدهای از طریق فرهنگی و با سلاح قلم و ابزار مطبوعات، مقاله و کتاب، قلب و ذهن پاک جوانان این مرز و بوم را با روش تبلیغات القایی منفی مورد هدف قرار میدهند و تلاش میکنند تا از طریق غذای روحی و فکری مسموم، مبانی فکری و عقیدتی آنها را متزلزل نمایند.

6. علاوه بر استفاده از تحلیلهای عقلی، از ادله‌ی نقلی و آیات و روایات نیز فراوان استفاده شده است، تا هم کارآمدی و لزوم هماهنگی عقل و نقل در پاسخ‌گویی به شبههها، به طور عملی برای مخاطبان ترسیم شود، و هم جوانان عزیز از معارف نشأت گرفته از دو چشمه‌ی جوشان قرآن و حدیث، به طور گسترده سیراب شوند.

7. به دلیل ارتباط مباحث حجاب و پوشش با مباحث روان‌شناسی رنگ‌ها و روان‌شناسی لباس و تفاوتهای روان‌شناختی زن و مرد، سعی شده با استفاده از برخی منابع مربوط، نادرستی عمل بعضی از مطبوعات شبهه‌افکن که قصد دارند با دادن آب و رنگ علمی به بعضی از شبهات، حجاب برتر را مخدوش کنند روشن گردد.

8. چون بخش زیادی از شبهات حجاب در سال‌های اخیر، مربوط به مصادیق حجاب برتر، مثل مقنعه، چادر و مخصوصاً چادر مشکی بوده است، از این رو طبیعی است که قسمت فراوانی از مطالب این کتاب، به ویژه فصل‌های دوّم، سوم و پنجم در دفاع از مصادیق حجاب برتر، مثل مقنعه، چادر و چادر مشکی و اثبات مطلوبیت و برتری این‌گونه حجاب‌ها با ادله‌ی عقلی و نقلی فراوان باشد.

9. یکی از یافته‌های پژوهشی جدید این اثر، بحث از هم‌گرایی و مشابهت‌های بسیار نزدیک چادر مشکی با جلباب قرآنی است. نگارنده در ضمن تحقیق و پژوهش درباره‌ی جلباب قرآنی، به قراین و شواهد متعددی دست یافته است که حاکی از شباهت‌های بسیار نزدیک چادر مشکی و جلباب قرآنی است.

10. سطح مطالب کتاب به گونه‌ای است که دانش‌آموزان دختر مقاطع راهنمایی و دبیرستان می‌توانند از آن استفاده کنند.

در پایان یادآور می‌شوم؛ چنانچه این نوشتار تأثیر مطلوبی در مخاطبان داشته باشد به برکت همراهی آن با کلمات نورانی قرآن و احادیث اهل‌بیت(ع) است و اگر تأثیر نامطلوبی داشته باشد به خاطر ضعف علمی نگارنده است؛ چون طبیعی است که آثار علمی افراد عادی غیر معصوم، کم و بیش دارای اشکالات و نواقصی است؛ بنابراین، از خوانندگان ارجمند تقاضا دارم ما را از لطف خود محروم ننمایند و اشکالات و نواقص این اثر را متذکر شوند، تا در چاپ‌های بعدی مورد توجه و استفاده قرار گیرد.

پی نوشتها
[1] .
سورهی اعراف (7)، آیه 26 ـ 27.
[2] .
غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 40.
[3] .
برای آگاهی از افزایش حجم کمی و کیفی شبهات در چند سال اخیر ر.ک: آزادی یا توطئه، (نگاهی به کارنامه‌ی مطبوعات شبهه افکن).
[4] .
سوره‌ی نحل(16)، آیه‌ 43.
[5] .
محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 330. واژه سؤال.
[6] .
آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص 72، ح 1082.
[7] .
همان، ص 73، ح 1085.
[8] .
نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، خطبه‌ی دوم، ص 46.
[9] .
آمدی، همان، ص 72، ح 1083.
[10] .
علی اکبر نصرتی، سحر شبهه، ماه‌نامه‌ی اطلاع رسانی مبلغان، شماره‌ی 3، مهر ماه 1377، ضمیمه‌ی بصائر، ویژه‌ی خبرگان سوم، ص 149.
[11] .
سوره‌ی توبه (9)، آیه‌ی 60.
[12] .
عن ابی عبد الله علیه السلام قال: القواعد من النساء لیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن. قال: تضع الجلباب وحده. حر عاملی، وسائلالشیعه، ج 14، ابواب مقدمات نکاح، باب 110، حکم القواعد من النساء، ص 147، حدیث 3. درباره‌ی مفهوم جلباب و هم‌گرایی و شباهت بسیار نزدیک آن با چادر در فصل دوم به طور استدلالی بحث خواهد شد.
[13].
محمدی ری‌شهری، میزان‌الحکمه، ج 2، ص 259، واژه‌ی حجاب.
[14] .
نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامه‌ی 31.
[15] .
سوره‌ی نور (24)، آیهی 31. (وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ).
[16] .
سوره‌ی احزاب (33)، آیه‌ی 59. (یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ).
[17] .
طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص97 – 98. (لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها).
[18] .
علاوه بر ادلهی مذکور، در لابلای اثر حاضر با شواهد و قراین زیادی که اثبات کنندهی مطلوبیت حجاب و پوشش بیشتر برای بانوان در مقابل نامحرم است آشنا خواهید شد.
[19].
محمدتقی فلسفی، جوان از نظر عقل و احساسات، ج1، ص 313، به نقل از مجموعه‌ی ورّام، ج2، ص 117.
[20] .
سوره‌ی اعراف (7)، آیه‌ی 26.
[21] .
سوره‌ی حجرات (49)، آیه‌ی 13.
[22] .
سوره‌ی آل عمران (3)، آیه‌ی 102.
[23] .
در قرآن کریم، علاوه بر موارد فراوانی که به طور ضمنی، از روش پرسش و پاسخ استفاده شده، در پانزده مورد نیز به طور صریح از روش پرسش و پاسخ استفاده گردیده است. در این موارد، عبارت «یسئلونک» حاکی از پرسش دیگران از پیامبر اکرم(ص) و کلمه‌ی «قل» مبیّن پاسخ آن پرسشهاست؛ مثل «یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی»: سوره‌ی اسراء (17)، آیه‌ی 85.

 

 

حسین مهدیزاده
دیماه 1381



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.محمدزاده ( جمعه 86/11/26 :: ساعت 8:57 عصر )
»» درباره عایشه(قسمت اول)

عائشه صدیقه و دایه هایی مهربانتر از مادر


خواجه بشیر احمد انصارى، دالاس – تکساس

چند روز قبل هنگامی که از محیط کار بخانه برگشته بودم و با جسمی خسته و اعصابی کوفته می خواستم با جستجوی برنامه ای سالم، ملالت از خاطر زدایم که ناگاه چشمم به یکى از کانالهای تلویزیونى امریکا افتید که مسئول برنامه ، سه تن از نمایندگان ادیان بزرگ آسمانى (اسلام، مسیحیت، یهودیت) را دعوت نموده بود تا روی مسایل و قضایای بزرگ اعتقادی با هم گفتگو نمایند.

  نکت? جالب در آن برنامه این بود که سخنگوی جامع? مسیحی فردی انتخاب شده بود که عمری را در دوایر اکادیمیک گذشتانده و پیشتر از آنکه دانشمند دینی باشد روانشناس بود و می توانست با عقل و روان بیننده بصورت شگفت انگیزی بازی نماید. نمایند? جامعه یهودی، شخصی گزیده شده بود که بیشتر از آنکه دانشمند دینی باشد، پژوهشگر عرص? انسانشناسی «Anthropology» و علوم سیاسی بود. در آن جمع کسی که از اسلام سخن می گفت نه از زمان و مکان خودش خبر بود و نه هم از کدام رشت? دیگر دانش بشری مایه داشت. با خود گفتم که نحو? گزینش این افراد خود از توطئ? بسیار نا جوانمردان? دیگری خبر می دهد. توطئه ای که انسان غربی در اجرای آن دست بس بالایی دارد.


در آن برنامه هر زمانی که سخن از اسلام بمیان می آمد، بیشتر آن بر محور ازدواج پیامبر اسلام با عائشه چرخ می خورد. و «روحانی» مسلمان با روانی شکست خورده و سیمایی خجول سعی می ورزید تا این اتهام را با دلایلی ضعیف و سست پاسخ گوید. آن بیچاره نمی دانست که اگر سخن از جنس (SEX) بمیان آید، مسیحیت و یهودیت تحریف شده بیشتر از همه نیازمند به دفاع دیده مى شوند.


آن کشیش و آن حاخام، از ناحی? سن همسر پیامبر هنگام ازدواج سخت تشویش داشتند. آنها که دیده می شد موافق سیاستهای سرکوبگران? امریکا و اسرائیل اند، بجای آنکه سخنی از وضعیت زنان زندانهای «ابو غـُریب» بر زبان آرند و یا آه مفتی بخاطر زن فلسطینی و لبنانی و عراقی و ... از سینه بیرون کشند، بحال عائش? صدیقه و آن هم  پس از گذشت یکهزار و چهار صد سال پیوسته اشک تمساح می ریختند.


مدتى می شود که جهان ما شاهد تهاجم سنگینى علیه اسلام و پیامبر بزرگ آن است. جنگى که در آن رهبران کشور هاى غربى، پاپ واتیکان، نشرات مشهور اروپا و امریکا، کشیشها، هنرمندان هالیود و عناصر فراوانی فعالانه شرکت جسته اند. ولی ما می دانیم که اهداف و مقاصد نهایی این نبرد گستردهء فرهنگى کاملاً اقتصادى بوده و این کمپنی های بزرگ اند که زمینه را برای نبردی دینی آماده می سازند تا در هیاهوی آن هرچه دل شان خواست انجام دهند. آنها با بلند نمودن شعار هاى مذهبی و بیدار ساختن فتنه هاى خوابیدهء دینی، ملتهاى اینسوى گستـرهء خاک را براى جنگى گـسترده و طولانی آماده می سازند. ولی اگر با وجود همهء این تلاشها باز هم اگر کسانى باقى ماندند که نمى خواهند خاطرهء جنگهاى صلیبى را دوباره زنده نموده و بر زخمهاى کهن تاریخ بشر نمک پاشند، در آن صورت روش و منش دسته هاى افراطی، خونریز و خشونت شعار جهان اسلام که با دستهایی از اینسوى اقیانوس اطلس بحرکت آورده مى شوند، مى توانند هر عملکردى را در چشم رأى دهندگان مالیه پرداز غربى توجیه نمایند.


در کشاکش این تهاجم بی امان، هدفی که بیشترین این تیر ها را بخود تخصیص داده است، قامت بلند پیامبر اسلام و حریم خانوادهء مطهر او مى باشد. و در این میان، سن عائشهء صدیقه هنگام ازدواج از جملهء موضوعات گرمى است که در محراق این تهاجم رسانه ای قرار داده شده است.


امروز اسلام بعنوان یک آئین و مسلمانان بمثابهء یک امت، سخت مظلوم واقع شده اند. امروز هر انسان با وجدانی درک میکند که سیماى مسلمان با انواع مظلومیت و رنج و عذاب و خون و آتش آمیخته و اسلام بعنوان آئینى نهایت مظلوم، هدف تهاجم بسیار ظالمانه و نا جوانمردانهء رسانه هاى غربى قرار گرفته است.


بیائیم بر سر اصل مطلب.


اینکه پیوسته گفته می شود که عائشه (رض) هنگام ازدواج نه ساله بوده است به هیچصورت نمیتواند از مسلمات و بدیهیات تاریخ مسلمانان بحساب آید. نویسند? این سطور در اینجا سعی خواهد ورزید تا ابعاد گوناگون این مسئله را نه بعنوان یک انسان مسلمان بلکه بحیث یک پژوهشگر بیطرف در میزان حدیث، علم الرجال، زبان عرب و تاریخ مورد تحقیق و بررسی قرار دهد. 



در میزان دانش حدیث و  علم رجال:


علم رجال، دانشى است که در آن از حالات راویان حدیث، از نظر برخورداربودن و نبودن آنها از شرایط قبول خبر، بحث مى گردد. به این معنی که دانشمندان حدیث سخن هر روایتگری را نمی پذیرفتند و برای قبول سخن راوی شرایط دشواری وضع نموده بودند. این دانش یکى از ابزارهاى لازم در بررسىِ خبر بوده و از صلاحیت و عدم صلاحیت افراد در سلسل? سند روایات بحث مى‏ نماید. این اساسی ترین تفاوت میان روش دانشمندان حدیث و متود تاریخنگاران در ثبت اخبار و حوادث بحساب می آید.


بیشتر احادیثی که سن عائشه (رض) را هنگام ازدواج 9 سال گفته اند یا از طرف هشام بن عروه روایت شده است و یا از سوی راویان عراقی. و شگفت اینکه اهل مدینه؛ آنهائى که هشام بن عروه بیشتر از هفتاد سال نخست زندگى خویش را در میان شان گذشتانده بود، این مسئله را روایت نکرده اند. هشام بن عروه راوى حدیث پس از هفتاد و یکسال زندگى در مدینه آن شهر را بقصد عراق ترک گفته و صیغه های مختلف این حدیث از طریق راویان عراقى روایت شده است. مؤلف «تهذیب التهدیب» کتابی در «علم الرجال» معتقد بود که آن بخش از روایتهاى هشام بن عروه که از طریق اهل عراق روایت شده اند قابل پذیرش نیستند. «اینکه روایات راویان عراقی قابل پذیرش نبود، بحثی خارج موضوع امروزی ما است». مؤلف «تهذیب التهذیب» اضافه میکند که حتی «مالک بن انس» در مورد آن عده احادیث او که از طریق راویان عراقی روایت شده اند ملاحظه داشت. (تهذیب التهذیب، جلد 11، صفحه 48 ، 51).


امام محمد الذهبی متوفای سال 748 هـ در اثر گرانسنگ خویش «میزان الاعتدال» که کتاب دیگری در «علم الرجال» بحساب می آید، در بار? هشام میگوید: حافظ? هشام در اواخر زندگى اش ضعیف شده بود. متن دقیق او اینطور می باشد: «لکن فی الکبر تناقص حفظه» میزان الاعتدال، دارالمعرفـة، بیروت، لبنان ، جلد 4، صفحات 301 و 302 .



در میزان زبان عرب:


الف: امام بخاری در کتاب تفسیر خویش حدیثى را از عائشه نقل نموده که در آن می گوید: هنگام نزول آی? «‏بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ » که جزء سور? «القمر» بحساب می آید، من «جاریه» ای بودم و بازى مى کردم. فتح الباری، شرح صحیح البخاری، جلد 8 ، صفحه 486 ، المکتبة السلفیة، 1407 هـ ق ، قاهرة، مصر


لفظ «جاریه» در زبان عرب بمعنی دوشیزه آمده است. خوانند? گرامی می تواند به کتاب «فرهنگ نوین عربی- فارسی» مراجعه نماید. «فرهنگ نوین، باهتمام سید مصطفی طباطبائی ، کتابفروشی اسلامیه، نوبت چاپ هفتم، زمستان 1366، تهران، ایران».


کتابهای تفسیر و حدیث میگویند که این آیت هشت سال قبل از هجرت پیامبر به مدینه نازل شده است. اگر سن عائشه را هنگام نزول این آیت اقلاً ده ساله فرض کنیم، سن ایشان هنگام ازدواج باید در حدود بیست بوده باشد.


ب:  بر اساس روایت احمد بن حنبل، با در گذشت خدیجه بنت خویلد همسر نخستین پیامبر، زنى بنام خوله نزد پیامبر آمده و به پیامبر پیشنهاد نمود تا ازدواج نماید. پیامبر پرسید چه کسى را براى این امر در ذهن دارد؟ خوله گفت: تو میتوانى با دخترى شوهر ناکرده (بکر) و یا زنى که قبلا شوهر کرده است (ثیب) ازدواج نمائى. وقتى که پیامبر هدف او از «دختر شوهر ناکرده» و «زنی که قبلاً شوهر کرده است» را جویا شد، خوله در پاسخ  بخش نخست این پرسش، نام عائشه را بر زبان آورد. در اینجا فراموش نباید کرد که (بکر) در زبان عربى به مفهوم دوشیز? شوهر نکرده استعمال مى شود «فرهنگ نوین، باهتمام سید مصطفی طباطبائی، کتابفروشی اسلامیه، نوبت چاپ هفتم، زمستان 1366، تهران، ایران».


ج: در حدیثی که امام بخاری از زبان مادر مؤمنان روایت نموده، عائشه از روز های نخستین دعوت اسلامی در مکه حکایت نموده و میگوید که بیاد دارد زمانی را که پیامبر به خانهء شان مى آمد و زمانی که مسلمانان (در مکه) زیرفشار قرار گرفتند پدرش (ابوبکر) به حبشه هجرت نمود. متن اصلی حدیث اینطور است. سخن اینجا است که هجرت بسوى حبشه در سال پنجم بعثت صورت گرفته است و از حکایت عائشه صدیقه راوی این حدیث بر می آید که ایشان در سال هجرت ابوبکر بسوى حبشه در عمری قرار داشته اند که قادر به تشخیص حوادث بوده اند. اما اگر روایت نه سالگی ازدواج عائشه با پیامبر را بپذیریم ، نخست باید قبول کنیم که کودکی یکساله می تواند حوادث سیاسى زمانش را تشخیص داده، وقایع را به حافظه سپرده و در جوانی از آنها یاد نماید.


                     


در میزان تاریخ:


برای آنکه مرز های زمانی بحث ما مشخص شوند، ذکر تواریخ ذیل را مهم می دانم.


نزول وحى در سال 610 میلادى


اسلام آوردن ابوبکر صدیق در سال 610 میلادى


علنی شدن دعوت پیامبر اسلام  در سال 613 میلادى


 نامزدی پیامبر (ص) و عائشه (رض) در سال 620 میلادى


هجرت پیامبر (ص) بسوى مدینه در سال 622 میلادى


انتقال عائشه صدیقه بخانهء پیامبر اسلام (ص) در سال 623 و یا 624 میلادى.



    این مطالب برگرفته ازسایت سرنوشت می باشد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.محمدزاده ( جمعه 86/11/26 :: ساعت 12:54 صبح )
»» امام رحمت

 



حضرت امام موسی بن جعفر ( ع )

نام امام هفتم ما ، موسی و لقب آن حضرت کاظم ( ع ) کنیه آن امام " ابوالحسن " و " ابوابراهیم " است . شیعیان و دوستداران لقب " باب الحوائج " به آن حضرت  داده اند . تولد امام موسی  کاظم ( ع ) روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 128هجری در  " ابواء " اتفاق افتاد . دوران امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر ( ع )  مقارن بود با سالهای  آخر خلافت منصور عباسی و در دوره خلافت هادی و سیزده سال  از دوران خلافت هارون که سخت ترین دوران عمر آن حضرت به شمار است .  امام موسی  کاظم ( ع ) از حدود 21سالگی بر اثر وصیت پدر بزرگوار و امر   خداوند متعال به مقام بلند امامت رسید ، و زمان امامت آن حضرت سی و پنج سال  و اندکی بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بیشتر بوده است ، البته غیراز حضرت ولی عصر
(عج ).


صفات ظاهری و باطنی و اخلاق آن حضرت
حضرت کاظم ( ع ) دارای قامتی معتدل بود . صورتش نورانی و گندمگون و رنگ مویش سیاه و انبوه بود .  بدن شریفش از زیادی عبادت ضعیف شد ، ولی همچنان روحی قوی و قلبی   تابناک داشت . امام کاظم به تصدیق همه مورخان ، به زهد و عبادت بسیار معروف  بوده است . موسی بن جعفر از عبادت و سختکوشی به " عبد صالح " معروف و در  سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود . بدره های ( کیسه های ) سیصد  دیناری و چهارصد دیناری  و دو هزار دیناری می آورد و بر ناتوانان و نیازمندان  تقسیم می کرد . از حضرت موسی کاظم روایت شده است که فرمود : " پدرم ( امام  صادق (ع ) ) پیوسته مرا به سخاوت داشتن و کرم کردن سفارش می کرد " .  امام ( ع ) با آن کرم و بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن می کرد ،  چنانکه نقل کرده اند : " امام بسیار خشن پوش و روستایی لباس بود " و این خود نشان دیگری است از بلندی  روح و صفای باطن و بی اعتنایی آن امام به زرق و برقهای   گول زننده دنیا .  امام موسی کاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زیردستان بسیار با عاطفه و  مهربان بود . همیشه در اندیشه فقرا و بیچارگان بود ، و پنهان و آشکار به آنها کمک می  کرد . برخی از فقرای مدینه او را شناخته بودند اما بعضی - پس از تبعید  حضرت از مدینه به بغداد - به کرم و بزرگواریش پی بردند و آن وجود عزیز را  شناختند .  امام کاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت . قرآن را با  صدایی حزین و خوش تلاوت می کرد . آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد  می آمدند و از روی  شوق و رقت گریه می کردند . بدخواهانی بودند که آن حضرت و  اجداد گرامیش را - روی در روی - بد می گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان  می راندند ، ولی  آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو می شد ، و حتی   گاهی با احسان آنها را به صلاح می آورد ، و تنبیه می فرمود . تاریخ ، برخی از این  صحنه ها را در خود نگهداشته است . لقب " کاظم " از همین جا پیدا شد . کاظم    یعنی : نگهدارنده و فروخورنده خشم . این رفتار در برابر کسی یا کسانی بوده که از راه جهالت و نادانی  یا به تحریک دشمنان به این کارهای زشت و دور از ادب  دست می زدند . رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) کم کم ، بر آنان حقانیت  خاندان عصمت و اهل بیت ( ع ) را روشن می ساخت ، اما آنجا که پای گفتن کلمه  حق - در برابر سلطان و خلیفه ستمگری - پیش می آمد ،  امام کاظم ( ع ) می فرمود :  " قل الحق و لو کان فیه هلاکک " یعنی : حق را بگو اگرچه آن حقگویی موجب هلاک  تو باشد . ارزش والای حق به اندازه ای است که باید افراد در مقابل حفظ آن  نابود شوند . در فروتنی  - مانند صفات شایسته دیگر خود - نمونه بود . با فقرا  می نشست و از بینوایان دلجویی می کرد . بنده را با آزاد مساوی می دانست و  می فرمود همه ، فرزندان آدم و آفریده های خدائیم .  از ابوحنیفه نقل شده است که گفت : " او را در کودکی دیدم و از او  پرسشهایی کردم چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است . براستی   امام موسی بن جعفر ( ع ) فقیهی  دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود " .  محمد بن نعمان نیز می گوید : " موسی بن جعفر را دریایی بی پایان دیدم که می جوشید  و می خروشید وبذرهای دانش به هر سو می پراکند " .  برگرفته از سایت شبکه 2



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م.محمدزاده ( پنج شنبه 86/11/25 :: ساعت 10:7 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مدعیان دینداری رانگاه کن!
حجاب
درباره عایشه(قسمت اول)
امام رحمت

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 2331
» درباره من

تاریخ*کلام*فقه*

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب